جدول جو
جدول جو

معنی دروش کر - جستجوی لغت در جدول جو

دروش کر
سر دراز، کله ی هرمی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ)
نجار. چوب تراش. (ناظم الاطباء). درودگر. درگر. و رجوع به درودگر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از درود گر
تصویر درود گر
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درو گر
تصویر درو گر
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو شکر
تصویر دو شکر
دو لب معشوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روش کار
تصویر روش کار
نحوه کار
فرهنگ واژه فارسی سره
رقاصک، حشره ای که روی آب حرکت کرده و به عقیده عوام سبب روشنی
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ای نازک از چوب برای حمل بار با پشت
فرهنگ گویش مازندرانی
برجستگی کتف، چوبی کوتاه که بر دوش نهند و کوله بار را بر آن آویزند، به دوش کشیدن علوفه یا دیگر محموله ها توسط اهرمی چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی به ضخامت حدود ده سانتی متر و بلندی حدود سه تا چهارمتر
فرهنگ گویش مازندرانی
روی شانه
فرهنگ گویش مازندرانی
استخوان کتف
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشنه ی در
فرهنگ گویش مازندرانی